دریادریا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

بزرگترین معجزه کوچولو

خان آخر!

هنوز 5 ماه هم از شروع اولین خان(از شیر گرفتن) نگذشته. تو این مدت خیلی چیزا تغییر کرده!   تو کشوی لباسام دیگه فقط لباسای جلو دکمه دار و یقه باز نیست... تو آشپزخونه ما دیگه خبری از شیشه های شیری که یکیش در حال جوشیدن و یکیش توی ظرفشویی بود، نیست... تو کمدت دیگه خبری از پوشک و دستمال مرطوب نیست... روی اپن دیگه خبری از قوطی های رنگ و وارنگ سرلاک نیست... وقتی میرم بیرون یه کیف دستی کوچیک هم همراهم باشه کافیه، دیگه نیازی به بردن ساک برات نیست... بعضی روزها تو خونه صبح تا ظهر خبری از سر و صدا و خنده  و بازیات هم نیست...    مدتی بود تو فکر آخرین خان بودم یعنی جدا کردن جای خوابت. اما فکر کردم تو این مدت کوتاه از ...
17 آبان 1392

سکانس 5!

موقعیت: خونه ساعت هشت صبح، مشغول بیدار کردن دریا که باید بره مهدکودک! دریا هم گیج و منگ اصلا خیال بیدار شدن نداره! من(درحال فکر کردن!): حالا چیکار کنم؟ بذار کانال کارتون رو بذارم با صدای اون بیدار میشه حتما! پرشین تون در حال پخش کارتون انگری بردز! من: دریا پاشو توتوی قرمز! دریا در حال باز کردن یه چشمش! انگری برد قرمز در حال سر خوردن از تپه! من: مامان ببین توتوی قرمز داره چیکار میکنه! دریا: انگلی بلدز افتاد مامان!!!!!!! من: دوباره من: آیکون ضایع شدن و احساس بی سوادی و ...   آخه شیطونک تو از کجا اسم انگری بردزو یاد گرفتی؟؟!! ...
16 آبان 1392

یه لبخند بیست تایی!

  بالاخره تو هم بیست تایی شدی مامان جونم. حالا دیگه وقتی بخندی بیست تا مروارید سفید کوچولو تو دهنت برق میزنن و من با دیدنشون دوباره و دوباره خدا رو شکر میکنم برای صبوریت، سالم بودن و شاد بودنت... دقیقا 2 سال و 4 ماه و 18 روزگی
8 آبان 1392

غافلگیری مرواریدی!

این مدت اینقدر درگیر مریضی های جورواجورت بودم که یادم رفته بود تعداد دندونات رو چک کنم! دیشب که مسواک میزدم برات، یه مروارید کوچولوی دیگه غافلگیرم کرد. بهش میخورد حداقل چهار یا پنج روز پیش دراومده باشه ولی من تازه دیدمش! مروارید 19 م بالا سمت راست دیگه چیزی نمونده که بیست تایی بشی عزیز دلم!
3 آبان 1392
1